سلام بروبچ می دونم قرار بود این قسمت و ۱۶ خرداد بگذارم ولی از نظرات خوبی که داد منصرف شدم براتون قسمت جدید و آوردم بفرمایید ادامه دوستان

• سلام دوستان من اومدم با ادامه ی رمان آخه قراره از هفته ی بعد نباشم برای همین گذاشتمش که بدهکارتون نباشم خب بفرمایید ادامه راستی یادم باشه خیلی کم نظر دادید ها 

سلام بر دوستان گرامی آیا هستید یا در گیر امتحاناتید خخخ درکتون می کنم منم خودم ۲۵ امتحانام شروع میشه امروز می خام رمان بنویسم براتون رمان آوردم همونایی که قبلا اعلام شخصیت کردن اگه کسی هم می خاد اضافه بشه بگه اگه رمان نظراتش کم باشه کلا رمانه رو پاکش می کنم خب بفرمایید ادامه..

سلام دوزتان

یه چند تا عکس خنده دار اوردم براتون

ضد دختر،ضد پسر...

برید ادامه

http://fazesangin2.mihanblog.com/

خب ی وب زدم برید توش می خام رمان بنویسم فقد جون مادرراتون پخشش کنید و همشون توش شرکت کنی راستی همتونو لینکیدم 

سلووم یه وب تو میهن بلاگ زدم افتخار بدید بیاید میخوام رمان بنویسم

ادرس merliahikaru.mihanblog.com

عاقا سلام از عنوان معلومه دیه

من این دندون نیشم از دو ماه پیشه لقه بعد دیشب سر شام سه بار رفتم دستشویی کشیدمش نیوفتاد که نیوفتاد برعکس خونریزی کرد 

صبح امروز که رفتم مدرسه اولین زنگ ریاضی بود داشتیم مرور فصلو حل میکردیم

منم در عالم هپروت تو فکر رویا و این دندون لامصب

بعد خانوممون اسم منو گفت رفتم حل کردم که زنگ خورد رفتم پیش خانوممون

من:خانوم ما دندونمون لقه نمیوفته

معلم:کدومه؟

من:دندون نیشمون 

نشون خانومموو دادم 

یهو دندونمو با دستش گرفت تو یک صدم ثانیه کشید و سریع یه دستمال گذاشت روش

اون وسط من ریلکس بودم جیغای مردنی بچه ها رفت هوا

از ترس اینکه سیل خون کلاسو ببره جیغ زنان رفتن بیرون بعضیا هم در هپروت تو حیاط دیدنم

گفتن چی شده گفتم دندونم افتاد خانوم کشیدش یعنی صدتا چشم در اوردن

بعد با بچه های کلاس پنجم2 هلیا نسیمی داشتم راه میرفتم دستمالو برداشتم دیدم کاملا خونیه

هلیا از ترس و چندشیش یه جیغ ما فرا بنفش کشید بهاره دوستش خندش گرفت منم در حالت شک از جیغ هلیا

سلام بچه ها

فردا قراره رویا برگرده از همتون میخوام هر موقع که تونستید تو وب رویا حاضر باشید که اگه دیدبد خواهرش جواب داد یا خود رویا پست گذاشت مثل گرگ حمله کنید!

ما از صبح کلی مهمون داریم شاید نتونم ولی از زیر کار در میرم و میام

خوب سورپرایزش کنیدااااااا باز من الان برم با خواهرش هماهنگی کنم

سلام دوستان محترم من برگشتم آجی های گرامی ببخشید یک مدتی نبودم چون خودتون می دونید من بیماری قلبی پیدا کرده بودم ببخشید اگر به چند تا وب نگفتم آخه کامنتها نمی رفت خب بفرمایدد ادامه 

جیییییییغ

خدااایااااا

بچه ها رویا حالش خوب خوب شده

چند روز دیگه هم بر میگرده و رمان من شروع میشه

میخوام سورپرایزش کنم 

حالا دست جیغ هوراااااااا

وااایی رویااا مدیونم بهت